میرنوروز (شاعر)

3
میرنوروز (شاعر)

میرنوروز متخلص به واضح و ملقب به "رند لرستان" است او در دو زمینه ­­ی لری و فارسی شعر سروده است لکن آنچه او را شهرت و عزتی داده است روانی و حلاوت مفردات لری اوست که به آسانی بر دل هر آشنا می­نشیند. زادروز او را بین سال­ های 1103 تا 1105 هجری قمری که مقارن است با سلطنت شاه سلیمان صفوی و در منطقه ­ی پلدختر امروزی می ­دانند.

میرنوروز در دوران جوانی چندین ماجرای عاشقانه را از سر گذارنده که همگی این­ ماجراها سبب ساز سرودن اشعار زیبایی شده است. وی که اکثراً در مناطق مختلف لرستان سیر و سیاحت می­ کرد در مسافرتی به منطقه­ ی چگنی عاشق دختر زیبارویی می ­شود و با زحمت فراوان با او ملاقات می­ کند و اما دختر دم از عفت می­ زند و او را از خود می­ راند، اندکی بعد میرنوروز در حین گشت و گذار در باغ ­های منطقه دختر مورد علاقه اش را با جوانی خوش­ سیما می­بیند که خلوت کرده ­اند. میرنوروز آنچنان منقلب می­ شود که این اشعار معروف را که همچنان در لرستان بر سر زبان­هاست را می­ سراید " نه تو گُتی: ره ندارَه حجرونه/ مَر یه نی جا معامله سوداگرونه (تو که می­گفتی اینجا (قلب زن) کوهسار است و راه ندارد! مگر نه این است که سوداگری از آن سرازیر می­ شود؟) نه تو گتی: حجرونه کمر خار/ مَر یه نی سوداگری دِش اُما وِ هار ( تو که می­گفتی اینجا سنگ خاراست. مگر نه اینست که محل خرید و فروش سوداگران است؟) دیوان میر­نوروز پر است از اشارات مستقیم و غیر مستقیم به لر و لرستان و گذشته از واژگان لری که در سراسر دیوان وجود دارد در موارد متعددی از باورها و آداب و رسوم لری سخن به ­میان آورده است. میرنوروز زادگاه خویش و مردمان آنرا در حد پرستش می­ سرود " کل دنیا وم بدی قدر هزاری/ ندیم لرسو یه بلگ داری (تمام دنیا را به من بدهند آنرا با برگ درختی از لرستان عوض نمی­ کنم) خرماوه خرم دله جا که لرونه/ هرکجا لر بچه شیرین زوونه ( خرم آباد شهر لران چه دلپسند است، به ­راستی که همه ­ی مناطق لرنشین شیرین زبانند.) همونه ای بلی رنجکه عسگری ساز/ بهتره د شال و نال شهر شیراز (کیسه ­ای بلوط و یک آسیاب دستی ناچیز را با همه کبکه­ی شیراز عوض نمی­کنم.) تنها اثر به­ جا مانده از میر­نوروز دیوان اوست که نخستین بار توسط اسفندیار غضنفری امرایی جمع­ آوری و در سال 1347 شمسی چاپ شد.


افزودن دیدگاه جدید