منوچهری دامغانی

0
منوچهری دامغانی

منوچهری دامغانی شاعر گرانقدر ایرانی است. از تاریخ ولادتش اطلاع چندان دقیقی بر جای نمانده، جز آن که می توان گفت در حدود سال های اواخر قرن چهارم هجری قمری و یا سالهای آغازین قرن پنجم هجری قمری در دامغان دیده به جهان گشود.
 او عنوان شعری خود را از منوچهر بن قابوس بن وشمگیر امیر زیاری گرفت که مقارن سالهای 403 تا 423 هجری قمری در زمان محمود و مسعود غزنوی در طبرستان (مازندران) و گرگان حکومت می کرد و خراجگزار دربار آنان بوده است. احتمالاً سال هایی از عمر شاعر در دربار این امیر سپری شده و بدین روی منوچهری تخلص کرده است. اما در دیوان او مدحی یا حتی نامی از آن امیر نیامده است. از دوران کودکیش آنچه می دانیم آن است که در سرزمین دامغان و دشت های خیال انگیز و در تابش آفتاب درخشان و شب های رویا خیزش رشد و نمو یافت و در نوجوانی به گرگان و طبرستان سفر کرد و به خدمت زیاریان درآمد. می توان گفت در زمان لشکرکشی سلطان مسعود غزنوی در سال 426 هجری قمری سلطان او را از ری به خدمت خود فراخوانده است.
 آگاهی از زندگی شاعر جوان دامغانی باتوجه به دوران کوتاه زندگیش و به طور کلی کمتر ایستا بودنش در جایی تصویر شفاف و روشنی به دست نمی دهد. اما از نظر ادبی او را شاعر طبیعت نامیده اند و او همواره عنصری را استاد خود خوانده است. او در قصیده-سرایی استادانه قلم را به کار گرفته و اندیشه های خویش را گه گاه در قالب مسمط بیان کرده است مشهورترین مسمط فارسی از اوست " خیزید و خزآرید که هنگام خزان است، باد خنک از جانب خوارزم وزان است/ آن برگِ رزان که بر شاخِ رزان است، گویی به مَثَل پیرهن رنگرزان است/ دهقان ز تعجب سرِ انگشت گَزان است، کاندر چمن و باغ نه گُل ماند و نه گلنار...." تسلط کافی و احاطه کامل به زبان و شعر عربی باعث شده است لغات و کلمات عربی را با مهارت وارد زبان فارسی کرده است. 
همچنین آگاهی از دانش هایی چون نحو، پزشکی، ستاره شناسی و موسیقی سبب شد که از واژه های تخصصی این رشته ها در اشعارش بهره ببرد. دنیایی که در شعر منوچهری تصویر می شود از عناصری همچون رنگ، عطر، موسیقی و زیبایی های خیره کننده ترکیب یافته و فضای این دنیای سحرآمیز از عطر مشک و عود و عنبر و الحان پرندگان رنگارنگ و زیبا و آوازهای دلنواز موسیقی ایرانی پرطنین است. منوچهری در سنین جوانی در حدود سال 432 هجری قمری جهان فانی را وداع گفت. از اوست "... آن خدایی که کند حکم قضای بد و نیک/ جز به نیکی نکند هر چه قضای تو کند..."


افزودن دیدگاه جدید