نمد در میان تبریزبانان مازندران مرکزی "لمه"؛ و نمدمال "لمهسو"؛ نامیده میشود. در غرب مازندران و در مناطق سرحدی مازندران و استان گیلان، نام نمد، با اندک تفاوتی نسبت به زبانفارسی نمت تلفظ میشود. که البته در زبان ایرانیان باستان و در دورهی رواج زبان اوستایی نمت یا نیمت خوانده میشد. در فرهنگ فارسی معین در تعریف نمد چنین آمده است "نوعی از فرش که از پشم یا کرک مالیده سازند و از آن فرش و کلاه و جامه کنند." در میان متلها و اصطلاحات تودهی مردم، گهگاه عبارتهایی همچون "از نمد کلاهی داشتن" برمیخوریم که بهعنوان مثال میگویند ما را هم از این نمد کلاهی است که بهمعنای از این غنیمت سهمی داریم، است. و یا گاهی در میان مکالمات روزمرهی مردم میشنویم "فلانی، نمد توی آب دارد." که کنایه از مکر کردن و در فکر حیله بودن دارد. از این قبیل مثلهای فلکلور در میان مردم مازندران بسیار است که خود گواه از قدمت و عجین بودن این هنر در زندگی روزمرهی مردم دارد. نمد نسبت بهسایر زمینپوشها مانند گلیم، جاجیم، قالی و گبه از قدمت بسیار بیشتری برخوردار است. نمد از پشم فشرده شدهی حیوانات اهلی ساخته میشود.
در اینکه نمد برای نخستین بار در کجا درست شده هیچگونه اطلاعی در دست نیست جز اینکه از دورهی نوسنگی مردمی که با پشم سروکار داشتهاند نمد را میشناختند. اسناد و مدارک چینی 2300 سال قبل از میلاد دربارهی پادری، زره و سپر نمدی خبر میدهد. زیرانداز نمدی بدون استفاده از دار تهیه میشود. برای تهیهی آن عمل بافت صورت نمیپذیرد، بلکه با استفاده از دو خاصیت پشم (جعدیابی و پوستهای شدن) تولید می-شود و با ایجاد فشار (مالیدن) و رطوبت و حرارت و در نتیجه در همرفتگی الیاف پشم، نمد تولید میشود. ابزار کار نمدمالان معمولاً پارچهی کرباس برای بستن نمد است و ابزار خاص دیگری ندارد و در واقع کار اصلی با قدرت بازو و صبر و حوصلهی بی مانند نمدمالان صورت میگیرد. تولید نمد معمولاً یک روزه انجام میشود. از جمله نقوش نمد متداول در استان مازندران میتوان به تلهای نمد لب سیاه، نمد یک گل سودار بتهجقهای با حاشیهی هفت و هشت و نمد محرابی اشاره کرد. نکتهی قابل توجه در مورد نمد آن است که مقدار پشم مورد استفاده در یک نمد با یک قالی در ابعادی یکسان برابر است.