دانشگاه تهران پس از دارالفنون اولین دانشگاه تاریخ معاصر ایران به شمار میرود. دارالفنون با همت میرزا تقی خان امیرکبیر در سال ۱۲۳۰ هجری خورشیدی پایه گذاری شد و رشته هایی نظیر مهندسی، داروسازی، طب و جراحی، توپخانه، پیاده نظام، سواره نظام و معدن شناسی در آن تدریس میشد. اگرچه در سالهای بعد دارالفنون از توسعه و گسترش بازماند اما تجربه ۀ بسیار باارزشی برای ساخت دانشگاه تهران و سایر دانشگاه های ایران به روش غربی شد.
دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ خورشیدی به پیشنهاد دکتر محمود حسابی و همت وزیر فرهنگ وقت، دکتر علیاصغر حکمت، و با دستور رضا شاه پهلوی بنیانگذاری شد. دانشگاه در تاریخ و فرهنگ ایران هم نو و هم کهنه است. کهنه است از آن جهت که به گواهی سنگنبشته ها و گفته های تاریخ نویسان روزگار کهن، ایرانیان از دیرزمانی از دانشی بس ارجمند برخوردار بودهاند.
کمی نزدیکتر بیائیم و از چهارده سده پیش سخن بگوییم، زمانی که خسرو انوشیروان، دانشگاه گندی شاپور را بنا کرد و آن را تا بدانجا گسترش و توسعه بخشید که قطب جهان علم و ادب زمان خود شد. بیشک دانشگاه گندیشاپور مادر دانشگاههای جهان است. یعنی کهنسالترین سازمانی است که امروزه به نام دانشگاه شناخته میشود.
اگر باز هم نزدیکتر بیائیم، دانشگاه نظامیه نیشابور و بغداد را میبینیم که خواجه نظام الملک ایرانی نژاد آنها را برافراشت و بزرگترین مراکز تحقیقات و مطالعات علمی قرار داد. پس در چنین کشوری و در میان چنین ملتی، دانشگاه تازگی ندارد، بلکه دانشگاههای بزرگ امروز جهان تقلیدی از دانشگاههایی است که ایرانی از دیرزمان پیافکند و گسترش داد و فروغ آنها را به همۀ عالم رساند. اما از جهتی دیگر، دانشگاه در ایران امروزی نسبتاً تازه است. زیرا از زمان تاسیس دانشگاه تهران تنها در حدود ۸۷ سال میگذرد و این در حالی است که دانشگاههایی چون آکسفورد و کمبریج سابقۀ هفتصد- هشتصد ساله دارند، پس دانشگاه تهران نسبت به دانشگاه های مشابه در اروپا و آمریکا نسبتاً نو به شمار می رود. هر چند امروزه نوبودن یا کهنهبودن دانشگاه مقیاس درستی به شمار نمیرود و آنچه اهمیت دارد کیفیت و گسترش دانشگاه است.
داستان تاسیس دانشگاه تهران از آنجا شروع شد که روزی در اسفندماه ۱۳۱۲ خورشیدی در جلسۀ دولت و هیئت وزرا صحبت از عمارت های جدید و ساختمانهای تازه بود که در تهران برپا شده بود و حاضران ر این عقیده بودند که تهران در عصر رضاشاه خیلی آباد شده است. در آن میان علیاصغر حکمت فرصت را مغتنم شمرد و اینطور رشتهۀ سخن را به دست گرفت که حیف باشد که پایتختی با این همه آبادی و عظمت دانشگاه نداشته باشد. سخنان او مقبول همگان قرار گرفت و شاه بیدرنگ گفت امسال شروع کنید و بسازید. و از آن پس به دستور حاکم وقت مبلغی در حدود ۲۵۰ هزار تومان برای ساخت و تاسیس دانشگاه در اختیار او قرار گرفت، حکمت به همراه آندره گدار، معمار معروف فرانسوی که در آن زمان در خدمت وزارت معارف ایران بود، باغ جلالیه، که از جمله باغهای معروف زمان قاجار بود، را انتخاب کردند، در منطقه ای که در آن زمان شمال شهر تهران به شمار میرفت. باغ جلالیه در آن روزگار مابین قریۀ امیرآباد و خندق شمالی تهران قرار داشت.
باغ جلالیه به مبلغ ۱۰۰ هزار تومان از مالک اش که شخصی تاجر بهنام حاج رحیم آقای اتحادیه تبریزی بود خریداری شد و از آن پس آندره گدار طراحی، نرده گذاری، اجرای عملیات ساختمان سازی و طرح خیابان های اطراف و داخل دانشگاه و همچنین عملیات اجرایی کاشت نهالهای درختان زیبا و تنومند چنار را آغاز کرد. علیاصغر حکمت در خاطراتش اینطور روایت کرده است: از مبلغ ۲۵۰هزار تومان توانستیم فقط اراضی بخریم و تسطیح کنیم و خیابان بندی کنیم. بعد از آنکه نقشۀ دانشگاه را به نظر شاه رساندم، پسندید. نظر خود ما این بود که از قسمت مرکزی و تالار کتابخانه و تالار بزرگ اجتماعات شروع کنیم. اما شاه گفت اول از یکی از مدارس شروع کنید. این بود که از دانشکدۀ طب شروع کردیم.
دانشکده های این دانشگاه بزرگ امروزه عبارتند از هنرهای زیبا، ادبیات و علومانسانی، پزشکی، دندانپزشکی، داروسازی، علوم، حقوق و علوم سیاسی، فنی و دانشکده محیط زیست. دانشکده های دیگری چون علوم اجتماعی، علوم تربیتی، کوی دانشگاه اقتصاد، الهیات و معارف اسلامی خارج از پردیس و در خیابانهای اطراف دانشگاه قرار دارند.
موقعیت شهری دانشگاه تهران از این قرار است که از جنوب به خیابان انقلاب، از سمت شمال به خیابان پورسینا، از شرق به خیابان قدس و از سمت غرب بهخیابان ۱۶ آذر متصل است و امروزه مرکز شهر تهران بهشمار میرود. از جاذبه های نزدیک دانشگاه تهران می توان به دانشگاه هنر، دانشگاه امیرکبیر، پارک دانشجو، تئاترشهر، پارک لاله، موزه هنرهای معاصر، خانه گدار، موزه فرش ایران و موزه اخوان ثالث اشاره کرد.