میرمحمدباقر شمسالدین محمد استرآبادی، مشهور به میرداماد از فلاسفه، حکما، فقها و رهبران برجستهی امامیه، در عصر شاه-عباس صفوی است. وی در سال 969 هجری قمری در خانوادهای اهل علم بهدنیا آمد. میرداماد از جانب مادر، نوهی محقق کرکی است. محقق برای ترویج دین شیعه و بهدعوت شاه طهماسب صفوی به ایران دعوت شده بود. داماد از القاب پدر اوست چرا که پدر وی داماد محقق کرکی است و بهاین دامادی افتخار میکرده است این لقب برای میر نیز استفاده شد و امروزه همگان به همین نام او را میشناسند.
میرداماد در شهر قزوین که در آن عصر شکوه علمی، سیاسی و مذهبی خود را میگذرانید، بهتحصیل پرداخت. وی بهخاطر نبوغ و استعداد فراوانش در اندک زمانی راه چندساله را طی کرد و بهدرجهی عالی از دانش دست یافت. میرداماد به-شوق ادامهی تحصیل علم و تکمیل آن بهحوزهی مشهد رفت و از محضر استادان مجرب آن حوزه بهره برد و قبل از بیست سالگی در علوم گوناگون مجتهد و صاحبنظر شناخته شد. روزی که وی از مشهد به قزوین و از آنجا به اصفهان منتقل شد در شمار عالمترین مجتهدان عصر خود بود بهنحوی که بزرگان فقه و فلسفه وی را مقدم بر خود دانستند و مرجعیت علمی و دینی او را پذیرفتند.
با تقاضای بعضی از مقلدان بهویژه شاگرد فاضلش محمدرضا چلبی، رسالهی علمیهاش بهنام نجاتالعباد تحریر شد و در دسترس مقلدان قرار گرفت. وی در نزد فقهای عصر از نظر اعتبار علمی و قوت نظر بهمرتبهای رسید که فتوای شرعی را بهتصحیح آن جناب معتبر میشمردند. میرداماد در مثنوی مشرقالنوار خود را چنین توصیف کرده است "بیست بود سال بهدور قمر/ لیک بدانش ز خرد پیرتر" از ویژگیهای برجستهی میرداماد، آن است که در حکمت متعالیه و متاخران از مکاتب فلسفی نیز تاثیر گذاشته است و میتوان به نظام فلسفی او موسوم به حکمت یمانی اشاره کرد. در بررسی روند تاریخی اندیشههای فلسفی مسلمانان، اندیشمندانی وجود داشتند که خود صاحب فکر بوده و آرای فلسفیشان از یک نظام منطقی برخوردار بود. حکمایی چون فارابی، ابنسینا، ابن رشد، خواجه نصیرالدینطوسی، سهروردی، میرداماد و ملاصدرا نظامهای فلسفی آنها شباهتهای فراوانی با یکدیگر دارند. گویا حرکتی که ابنسینا آغازگر آن بود، میرداماد ادامه داد و ملاصدرا آن را بهانجام رسانید. بدین ترتیب هر سه نقطههای عطفی در روند اندیشههای فلسفی مسلمانان بهوجود آوردند.
ملاصدرا که از شاگردان شاخص میرداماد است در وصف او چنین سروده است "همه ثنای تو گویم چو لب فراز کنم/ همه دعای تو گویم چو چشم باز کنم." سرانجام میر پس از سالها تحقیق، تالیف، تربیت شاگردان مجاهده و حضور در صحنههای سیاسی در سال 1040 یا 1042 قمری در سفری که بههمراه شاه صفوی بهقصد زیارت عتبات و عالیات رفته بود در میانهی کربلا و نجف دار فانی را وداع گفت.